29 ثور 1403 8:38 ق.ظ

دژ تسخیر ناپذیر چگونه شکست؟ «یک‌ماه مقاومت در یک جنگ نابرابر»

زمان مطالعه: 5 دقیقه

شکست پنجشیر پس از یک جنگ نفس‌گیر یک‌ماهه در برابر حدود ۳۰ هزار نیروی دشمنی که تا به دندان مسلح مجهز با تمام امکانات نظامی و لوژستیکی همراه با تروریستان خارجی برای سرکوب یک مقاومت نوپا از چندین استقامت هجوم آورده بودند، داستان‌ها و روایت‌های زیاد ناگفته از شجاعت و ایثارگری مقاومت‌گران آزاده و مردم تسلیم‌ناپذیر آن خطه دارد. در آستانه دوسالگی آن جنگ، این یادداشت برای توضیح بیشتر چگونگی آن و قدردانی از جانبازانی که برای آزادی، عدالت و دفاع از مال، جان و عزت مردم خود به پا ایستادند به رشته تحریر درآمده است. یادداشت مذکور در سه‌بخش یکی‌پی‌دیگر از همین دریچه به نشر سپرده می‌شود. در این یادداشت نام‌های یک‌عده از مقاومت‌گران و فرماندهان ذکر گردیده که هرگز به معنی فراموش کردن صدها قهرمان شجاعِ نامدار و گم‌نام ما و چشم‌پوشی از فداکاری‌های آنها نیست.

بخش اول

قبل از سقوط کابل، باور برآن بود که همه مسندنشینان پنجشیری در کابل که اکثر پُرمدعا نیز بودند به وادی پنجشیر می‌شنابند و به مقاومت می پردازند. با همین برداشت، چند هفته قبل از سقوط کابل، امرالله خان صالح، معاون ریاست جمهوری در سخنرانیش در مراسم افتتاح مسجدی در قریه مجاورشان ‌(خانیز) گفت، اگر روزی طالبان خواسته باشند عکس یادگاری در بالای مقبره آمرصاحب بگیرند آنگاه باید حداقل صدهزار پنجشیری به شهادت رسیده باشد. هرکدام ما بنوبه خود بگونه‌ای محاسباتی نزدیک به این مبالغه بر سر داشتیم.

با سقوط کابل در ۲۴ اسد که همه غافلگیر شده بودیم و راه‌های رسیدن به پنجشیر قطع گردیده بود، تعداد محدودی با ترفندهای گوناگون یک‌‌پی‌‌دیگر وارد پنجشیر شدیم اما تعداد اشخاص شناخته شده‌ که به نیت مقاومت وارد وادی شده بودند وعمدتاً مورد قضاوت قرار می‌گیرند، بسیار محدود و انگشت‌شمار بود. از آن جمله در کنار احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی، می‌توان از امرالله صالح، معاون ریاست جمهوری، عبدالحفیظ منصور، عضو هیئت مصالحه، محمدعلم ایزدیار، معاون سنا، صالح محمد ریگستانی عضو پیشن پارلمان و من فضل احمد معنوی، وزیر عدلیه نام برد. شماری از قومندانان نامدار نیز که ساکن کابل بودند به نیت مقاومت وارد پنجشیر شده بودند که در رابطه به نقش و فداکاری‌های ‌شان پرداخته خواهد. البته تعدادی از متنفذین و منصب‌داران ارتش و پولیس نیز از ولایات مختلف خود را به پنجشیر رسانده بودند که از آنجمله می‌توان، از نجیب گلبهاری رییس امنیت کاپیسا با تعداد زیادی از پرسونلش، فضل الدین‌خان عیار والی پروان با یک جمعی از افراد و سرگروپ‌هایش، آقای امین‌الله شکوری رییس شورای ولایتی پروان، خواجه خلیل، قومندان جان احمد خان حقجو با تعدادی از افرادش، قومندان پیرمحمد خاکسار از تخار با یک جمع بزرگی از افرادش، قومندان کمین و قومندان امیرگل از بغلان با جمعی از افرادشان، اکرم خان بیک و ابراهیم بیک از تخار، و جنرال لطیف‌خان قومندان لوای تخار که بعد از عقب‌نشینی از آن ولایت با تعدادی از افراد و وسایط خود را به پنجشیر رسانده بود، نام برد.

در عین‌حال، نقش غیرمحارب مولوی صاحبان فضل الکریم سراجی و عبدالوارث صمدانی، سناتور فیضی، قاضی عبدالوراء دره، قاضی حسین سعید ریس حقوق وزارت دفاع ملی، شهید فهیم دشتی، داکتر سالم احمدی، عزم الدین مرزایی رییس شورای ولایتی پنجشیر، مرحوم مولانا قربان فرید و عبدالصمد خاواکی را در امر بسیج مردم و سازمان‌دهی مقاومت نمی‌توان فراموش کرد. قابل ذکر می‌دانم که قطعات پراگنده ارگان‌های امنیتی افغانستان که عمدتاً از پروان، کاپیسا، کندز، تخار، بدخشان و بغلان وارد پنجشیر شده بودند یکجا با عده‌ای از قومندانان جهادی پروان و کاپیسا اجازه ضد حمله برای بازپس‌گیری پروان و کاپیسا را از چنگ طالب که تا آنزمان استقرار کامل نیافته بودند خواستند، اما رهبری جبهه مقاومت اجازه چنین کاری را نداد. استدلال این بود که ما در این مرحله آغازگر جنگ نباشیم و بگذاریم در صورت ورود طالب به جنگ و آغاز آن متجاوز محسوب شود و مشروعیت دینی و اخلاقی از آن ما باشد که بعد چنین هم شد.

بعد از شکست مذاکرات که محتوای آن تسلیمی بیش نبود و جریان آنرا در یادداشت دیگری به تفصیل خواهم نوشت، جنگ بالای پنجشیر از شش استقامت آغاز گردید. البته از بعضی مسیرهای صعب‌العبور دیگر همانند؛ کوتل الله اکبر، کوتل پارنده، کوتلی که ولسوالی آبشار را به نجراب کاپیسا وصل می‌کند و چند چند مسیر دیگر هم تحرکات وجود داشت اما عملاً تعرضی از آن مسیرها صورت نگرفت.. لاکن، تدابیر احتیاطی در آن مسیرها اتخاذ شده بود که مقاومت‌گران ما را از لحاظ روحی و فزیکی بنحوی مصروف ساخته بود.

پس از چند شبانه روز جنگ‌های پی‌هم و شدید، هردو طرف تلفاتی را متقبل شدند. تلفات متجاوزین ده‌ها مرتبه بیشتر از مقاومت‌گران بود، اما با آنهم نتوانستند خطوط دفاعی ما را از مسیر اصلی دهانه پنجشیر بشکنند و به داخل دره نفوذ کنند. خط دفاعی ما در کوتل خاواک (مسیری که پنجشیر را به اندراب وصل می‌کند) شکست.

جنرال داود سفیدچهر که مسوولیت خط خاواک را به عهده داشت چند شب پیهم برای دفاع از آن خط نخوابید و تا پای جان با جمعی از همراهانش ایستادند. همچنان مقاومت‌گران قرارگاه خنج به سرکردگی قو‌مندان گل‌محمد، شجاعانه رزمیدند. قمندان توریالی مشهور به قومندان تور قهرمانانه مقاومت کرد و تا آخرین دم از خود پای‌مردی نشان داد تا اینکه با هشت تن از یارانش در آنجا شهید شدند. قومندان محمود بیگ خان پریان، قومندان عبالحبیب سفیدچهر، قومندان هاشم دره، قومندان حاجی گل مرزا دره عبدالله‌خیل، قومندان ذبیح‌الرحمن که مانند خالد بن ولید در قلب دشمن نفوذ می‌کرد، قومندان طره‌باز خان، مبارز نستوه و حماسه آفرین، کاکا فقیر زیکویک‌چی که دشمن را سراسیمه ساخته بود، از دیگر نام‌آوران و حماسه‌آفرینان آن جنگ طاقت‌فرسا اند.

قومندانان و مجاهدین اندراب‌ها نیز با عقب‌نشینی از اندراب در خط دفاعی خاواک مستقر گردیدند. رزمندگان اندراب جنگاوران نه ترس و بی‌باکی اند که مرگ و شهادت را مانند حیات و زندگی استقبال می‌کنند. به همین دلیل دشمن از رویارویی با آنها سخت می‌هراسد. اما قوای دشمن با تجهیزات سقیله و تانک‌ها، به مراتب بیشتر از آن بود که می‌شد خط دفاعی را حفظ کرد.

فرمانده خالد امیری، منیب امیری، شهید اکمل امیر (مرد متعهد و فداکار)، عبدالمبین خیرخواه، و حامد سیفی، قهرمانی که باجسم مجروح أما روح مملوء از عشق و فدا کاری سرشار از ادب، اخلاق و فروتنی است یکجا با صالح محمد ریگستانی قومندان عمومی جنگ و جوانان دیگری از کوماندوها به جنگ خاواک شتافتند. آنها تلاش کردند تا در آب خاواک خط دفاعی دیگری افراز کنند و بعضی از مناطق تنگی‌های خاواک را نیز تخریب کردند اما در برابر سرعت دشمن و امکانات سرک‌سازی که با خود داشتند، خط دفاعی دوم نیز شکست که آنجا فرمانده منیب با چند تن همکارانش در محاصره دشمن افتیدند و نزدیک بود او بدست دشمن اسیر شود.

فرمانده منیب در جنگ مزار شریف جراحت نسبتاً شدید برداشته بود و یک چشمش آسیب جدی دیده بود، اما لحظه‌ای را در دفاع از وطن فروگذاشت نکرد و جانانه رزمید. به همت این دو برادر باید غبطه خورد، تاریخ آنها را به یاد خواهد داشت و از آنها ستایش خواهد کرد. آنها شهید قومندان میرزاجی را که از بستگان‌شان بود و همان شب و روز در یک جنگ رویاروی در کوه مشرِف به دربند شهید شد، به خاک سپردند و به خطوط جنگ برگشتند. مرزاجی شهید از مجاهدین نامدار دوران جهاد و مقاومت پنجشیر و قمندان قرارگاه تاواخ بود. او به حدی نه ترس و با غیرت بود که سنگرسازی را عیب می‌دانست و با شجاعت منحصر به فرد خودش می‌گفت: طالب چیست که در برابر آن موضع بکنیم و از داخل آن بجنگیم. حقا اگر آن تک‌تیرانداز شب‌بین‌دار «بزبزک» در تاریکی شب او را نشانه نمی‌گرفت، دشمن به او هرگز غلبه نمی‌توانست.

در نجات فرمانده منیب و همراهانش نقش حامد سیفی و شهید اکمل امیر جداً برجسته بود. آن دو با چند تن دیگر از مقاومت‌گران از طریق کوتل «تُل» ضد حمله‌ای را برای شکستن محاصره سازمان دادند و فرمانده منیب و همراهانش از محاصره پیچیده و خطرناک دشمن نجات دادند.

ادامه دارد…

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram

2 پاسخ

  1. در خط مقدم بنده که فرمانده تیم بزبزک بودم با فرمانده فهیم دره تلفات سنگین در تنگی خاواک به دشمن وارد کردیم درست زمانیکه پل آهنی انفجار داده شده و جناب ریگستانی صاحب را هم ما نجات دادیم و همچنان از قهرمانی و شجاعت ما در ولسوالی دره هیچ یاد آوری نشده

    1. درود و مهر! این نوشتار چندین قسمت است که در بخش های بعدی به تفصیل به همه موارد پرداخته خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

آخرین اخبار