29 ثور 1403 11:59 ق.ظ

کودتای هفت ثور؛ درس­‌ها و عبرت‌­ها

زمان مطالعه: 5 دقیقه

اگر تاریخ افغانستان را ورق بزنید به ­سادگی و روشنی این حقیقت را در می‌­یابید که کودتای خونین هفت ­ثور ۱۳۵۷ خورشیدی، سرآغاز سلسله مصیبت‌­های پی­‌درپی، وحشتناک و خانمان‌­سوزی در کشور است که تا هنوز پایانش ناپیداست.

حزب خلق و پرچم به اسباب و دلایل مختلفی ­که این نوشتار کوتاه حوصله شمردن آن را ندارد، به همکاری و همیاری مستقیم اتحاد جماهیر شوروی سابق، دست به کودتا زدند، تقریباً بدون مقاومت چشم‌گیر و قابل ملاحظه­‌ای به پیروزی رسیدند و رویدادی به‌­نام «کودتای هفت‌­ثور» رقم خورد که در تاریخ کشور نقطه عطفی برای حوادث خوب و بد نزدیک به پنجاه سال اخیر می‌­باشد.

زوال خانوداده آل­‌یحیی اعلام شد، دولت انقلابی نوین حزب دموکراتیک خلق افغانستان تشکیل‌­گردید، هم‌زمان، دستگیری دیوانه‌­وار وسرسام‌آور علما، استادان، محصلان، کارگران، دهقانان و سایر اقشار کسبه‌­کار جامعه در سراسر کشور، به نام ضد ­انقلاب، آغاز یافت. بعد از دستگیری، جوقه جوقه، بدون هیچ مکث و تأملی به قتلگاه­‌ها فرستاده شده و بی­‌هیچ­‌گناهی به شهادت رسیدند، تا راه به روی تحقق مبانی و اهداف سوسیالیزم هموار گردد. همه تعاملات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، فکری، فرهنگی و …. واژگونه شد.

مردم مسلمان کشور که اهداف، گرایش­‌ها و آرمان‌­های کمونست­‌ها را می­‌شناختند، به‌­خاطر دفاع از عقاید اسلامی، جان، ناموس، کشور و حیات‌­شان قیام­‌کردند، جهادشان را با همه قوت برضد نظام شروع کردند، دست به سلاح بردند، و همه توان­‌ها و داشته­‌های‌­شان را به­‌خاطر نابودی رژیم ستم‌گری که تیغ تیز را بر گردن ملت نهاده بود، بسیج کردند.

قیام مجاهدین سبب گردید که روس‌­ها دست به تجاوز و اشغال عریان بزنند، صد و بیست‌­هزار ارتش سرخ تا دندان مسلح را از راه هوا و زمین به افغانستان گسیل نمایند و همه نقاط استراتیژیک کشور را اشغال کنند. به این صورت کشور عملا از سوی ارتش سرخ اشغال شد. حضور ارتش سرخ سبب شد که قاطبه ملت به اشغالگران «نه» بگوید و با همه توان در برابر اشغال بجنگد.

برخی درس­ها، اندرزها و عبرت­‌هایی‌­که باید از کودتای هفت ثور و پیامدهای آن فراگرفته می­شد، قرار ذیل است:

۱. قتل وکشتار مردم، هرچه فجیع، وحشتناک و بی‌­رحمانه باشد، نمی‌­تواند اراده یک ملت را درهم شکند.

۲. خون بی­‌گناهان سرانجام کاخ­‌های ستم را فرو می‌­ریزد، روزی از قاتل انتقام می­‌کشد، قاتل در آتشی که برای قتل مردم افروخته بود، می­‌سوزد.

۳. دشمنی با مردم، سرانجام ستمگران را در بن‌­بست قرار می‌­دهد.

۴. قرار گرفتن زمام دولت در دست یک مشت بی­‌سواد، چه فجایع و تباهی را به‌­بار می‌­آورد.

۵. اهمیت ­ندادن نظام‌­ها به دین، فرهنگ، هویت و ارزش‌­های یک ملت، چه پیامدهای خطرناک و مهار نشدنی را در قبال دارد.

۶. مخالفت ­کردن افراد و حکومت‌­ها با دین و ارزش‌­های مردم، به مثابه کوبیدن سر به صخره خار است.

۷. تندروی و افراط در مخالفت و دشمنی با مردم، نمی‌­تواند هیچ توجیه شرعی و قانونی داشته باشد و عاقبتی وخیم دارد.

۸. تاریخ؛ داور بی‌­رحمی است که به تزکیه شخصی، دلایل گروهی، و توجیهات جنایت‌­های هیچ‌کسی، گروهی و نظامی توجه نمی­‌کند. روزگاری حقایق را هرچه عریان در برابر مردم قرار می‌­دهد.

۹. عدم شناخت جامعه‌­شناسی و­ ساختار اقتصادی و فرهنگی کشور، برای احزاب و رهبران پیامدهای مصیبت‌­باری دارد. چون مسلم است که فقر دروازه همه مفاسد را می‌­گشاید، هیچ اندیشه‌­ای نمی‌­تواند در کشوری فقیر، قد راست کند، چه رسد به این که به منصه تطبیق و اجرا برسد. سردادن خیلی شعارها در یک کشور فقیر، جز فریب مردم پیام دیگری ندارد.

۱۰. نضج­‌گرفتن اندیشه‌­های مبتذل قومی، سمتی، زبانی و برتری جویی‌­های جاهلی، یک کشور را تا پرت‌گاه‌­های خطرناکی سوق می‌­دهد که هیچ‌کسی نمی‌­تواند آن را مدیریت کند.

۱۱. اختلافات؛ حتی درون حزبی، احزاب منسجم و سازمان­‌یافته را نیز به ­آسانی به­ مزبله نابودی می‌­سپارد.

۱۲. مردم به عنوان توده­‌های خاموش، همه امور را می‌بینند و می‌­دانند، هرچند به حرف­‌ها و شعارهای سیاست­مداران سرخویش را تکان می‌­دهند.

۱۳. ظالمان و ستم‌گران، پیش از مواجه‌­شدن به جزای شدید و دردناک آخرت، در دنیا جزای ظلم‌­شان را با ذلت می­‌بینند و پاسخ ستم‌­شان را پس می­‌دهند. سرنوشت ذلت­‌بار نور محمد تره‌­کی، حفیظ الله امین، ببرک کارمل و داکتر نجیب گواه این ادعاست.

۱۴. استبداد با هر چهره­‌ای، با پوشش هر شعار مقدسی و با هر رنگ آراسته دینی یا غیر دینی که در جامعه‌­ای­ گام نهد، پیامدش برای مردم مشخص است: ظلم، قتل، غصب، تکروی و ویرانی.

۱۵. و ……

آنچه قابل تذکر است این­که اولاً: حافظه تاریخی مردم ما به زودی همه چیز را به دست فراموشی می‌­سپارد، انگار حزب خلق و پرچم وجود نداشته، هیچ جنایتی را مرتکب نشده اند، کشوری را چندین سال به دست اشغال نسپرده‌اند، اسباب ویرانی یک کشور را فراهم نکرده اند، زندان‌­ها را از مردم بی‌­گناه پر نکرده­‌اند، از مردم گورهای دسته­‌جمعی نساخته‌اند، و کشوری را به پرتگاه نابودی سقوط نداده‌­اند.

کسانی که در کشتارگاه‌­های گروهی به روی مردمانِ دست و چشم بسته شلیک کرده و در زمانی کمتر از یک ساعت گورستان بزرگی از بی­گناهان مظلوم ساخته اند، امروز از عدالت، پاکدامنی و خدمت به مردم سخن می­‌گوید، مردم هم چون حافظه تاریخی ندارند، با اشتیاق و ساده لوحی باور می‌­کنند.

ثانیاً: چشم اکثر انسان­ها عبرت­‌بین نیست. از حوادث و رویدادها، درس، اندرز و عبرت فرا نمی‌­گیرند. در تاریخ بار بار مشاهده می­‌شود که شخصی یا سازمانی خیمه قدرتش را بر سر جمجمه‌­های انسان­‌های دیگری می‌­افرازد، اما از اعمال گذشته و ظلم و نابودی­ آن‌ها هیچ عبرتی نمی‌­گیرد. بر سر ویرانه‌­های ظلم، پایکوبی می­‌کند، ولی عواقب ظلم گذشتگان را مشاهده نمی­‌کند. باور ندارد که سنت خدای متعال در برابر همه ستم‌گران و ظالمان تاریخ یکسان اجرا می­‌شود.

شیطان همه راه­‌های منتهی به ظلم و ستم را برای ظالمان آراسته می‌­سازد، و به جلورفتن در مسیر ظلم و ستم، قتل، کشتار و نابودی مردم تشویق‌شان می‌­کند. تا روزی فرارسد که کله تهی از مغز ظالم را همان صخره­ای بشکند که سر ظالمان و ستم‌گران قبل از او را نیز شکسته بود. البته در آن روز ندامت سودی ندارد. خدای متعال حالت عبرت‌­ناپذیری ستم‌گران را چنین ترسیم می­‌نماید:

{وَسَكَنْتُمْ فِي­مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ­كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ­الْأَمْثَالَ} [إبراهيم: 45]

ترجمه: (آری شما بودید که) در منازل (و کاخ‌­های) کسانی که به خویشتن ستم کردند، ساکن شدید؛ و برای شما آشکار شد چگونه با آنان رفتار کردیم؛ و برای شما، مثل‌­ها (از سرگذشت پیشینیان) زدیم (باز هم بیدار نشدید)!

علما می­‌گویند: عبرت عبارت از حالتی است که ذهن انسان با معرفت و شناسایی آن (رویداد یا موضوع)، به معرفت و شناسایی عاقبت امثال و همانند آن (رویداد یا موضوع) نایل می‌­گردد. در این جا مراد از عبرت همان موعظه و اندرز است.

قرآن کریم بار بار انسان­‌ها را به عبرت­‌گرفتن از حوادث گذشته فرا می‌­خواند، و کسانی که از رویدادهای تاریخ عبرت می­‌گیرند به نام « اولو الابصار» یا خردمندان یاد می­‌نماید. قرآن‌­کریم خردمندان جامعه را برای این به عبرت­‌گیری از تاریخ حکم می­‌کند، که حوادث تاریخ گذشته تکرار نشود، تاریخ بار بار قابل تکرار نباشد. ظلم، جبروت و ستم حکام با تکرار به منصه ظهور نرسد. انسان­‌های بی‌شماری به­ صورت مکرر در پای جهل انسان قربانی نشود:

{فَاعْتَبِرُوا يَاأُولِي الْأَبْصَارِ} [الحشر: 2] پس اى اهل بصيرت، عبرت بگيريد.

تاریخ نیم‌­قرن اخیر کشور ما، سرشار از حوادث و رویدادهایی است که در هر حادثه­‌اش بهترین زمینه­‌های عبرت‌­آموزی وجود دارد، کاش جامعه خردمندانی داشت که اندکی به آن‌ها توجه می‌نمودند.

{إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ} [آل عمران: 13] در این، عبرتی است برای بینایان!

{لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ} [يوسف: 111] به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است.

هرگاه خوبی یا بدی و سود یا زیان یک موضوع در برابر نگاه‌­های انسان قرار می‌­گیرد، ذهن انسان­‌های خردمند و عاقبت‌­اندیش، یک­باره به عواقب موضوعات و رویدادها متمرکز می‌­شود.

{إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى} [النازعات: 26] در این عبرتی است برای کسی که (از خدا) بترسد!

یعنی؛ در این موضوع، پند و عبرت برای کسی است که از عواقب بیم‌ناک است.

کاش رهبران مجاهدین از گذشته‌­ها و بویژه رویدادهای دردناک هفت ثور و پیامدهای خونبار آن عبرت می­‌گرفتند، تا کشور به عواقبی ناگوارتر روبه رو نمی‌­شد و چنین رویدادهای دردآور زمینه تکرار نمی­‌یافت. از حوادثی‌­که خلق و پرچم را به مرگ حتمی سوق داد، می‌­آموختند. تا محکوم به تکرار آن نمی­‌شدند.

هر زمانی­که چشم عبرت­‌بین ما گشوده شود، از گذشته‌­ها عبرت بگیریم و از تکرار آن‌ها خودداری کنیم، باز هم بارقه امیدی روشن خواهد شد. دست­‌کم توانسته ایم گامی هرچند با تأخیر در راه نجات خودمان و کشورمان برداشته ایم.

والسلام علیکم

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

آخرین اخبار